سلام مهربانم
هنوز نیامده ای ! نمی دانم تو لیاقت در کنار من بودن را پیدا نکرده ای یا من لیاقت تو را !
می دانم آنقدر دور و برمان پر از فساد و تباهی ست که حتی اگر بخواهیم پاک بمانیم ،نمی شود.
می دانم پیدا میشوند زنان و دخترانی که حاضرند بخاطر پول ، تن به هرکاری بدهند!
می دانم وسوسه می شوی ، می دانم نیاز داری.
اما نمی توانم حق را به تو بدهم ! می دانم شاید آنها هم به پول نیاز دارند ، اما به آنها هم حق
نمی دهم !
ببین بین اینهمه گرگ ، چطور سازش کرده ام؟ پس تو هم سرت را بینداز پایین و برو!
انگ اُمُّل بودن رابه جان بخر ، اما تن به هرکاری نده ! تا لایق وصال شوی !
ببین که چگونه دلم می خواهد برایت پاک بمانم ؟ می دانم به قول استاد علیمی ، زمانه برگشته
و دخترها برای لحظه ای لذت به پسرها التماس می کنند ! اما تو این لذت را به باهم بودنمان
نفروش !
می دانم تن عریان ارزان شده و نگاه هرزه فراوان ! اما تو چشم ببند !
بگذار همه ی اولین هایت با من و برای من باشد!
ببین که چگونه ام ؟ پس تو هم بگذار که اولین نگاه از روی تحسینت ، به من باشد ! بگذار
دلت اولین بار، با دیدن چشمان من بلرزد ! بگذار اولین لذت زندگیت با من باشد ! بگذار
اولین پاسخگوی خواسته هایت من باشم !!!
می دانم جامعه پراست از تباهی ؛ اما بگذار اولین و آخرینت من باشم !
عجله ای برای آمدن نکن ؛ من هم عجله ای ندارم ! هروقت لایق هم شدیم ، خداجون جور می کنه
فقط ، پاک باش و پاک بیا !
- ۹۲/۰۷/۲۴
- ۳۷۱ نمایش