میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

درود فراوان
با سپاس و خوش آمدگویی،
در این وبنوشت من و همسرم به روایت یک دوست داشتن ساده میپردازیم. اگر بار اولی هست که اینجا تشریف میارید، میتونید از سربرگ بالای همین صفحه، "درباره ما" خلاصه ای از سرگذشت ما رو بخونید.

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

تحمل کنن

چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ق.ظ

بله سخت است من هم هر روز به غلط کردن میفتم. باز به خودم میگم وقتی تموم شه وایی چه روزی بشهههههه. فک کن بعد چهل روزز

یادم میفته به جمله اون شبی که بهم گفتی
. گفتی وقتی این چل روز تموم شه دیگه هیچ وقت تنهات نمیذارم...

دلم بسی تنگ شده. روزها رو روی یه گاغذ ردیف کردم بالای تختم. یه ردیییییییییییفففففففففففففف طولانییی موندهههههههههههههههه

وای خدای منننننننننننننننننننننننننننن

ولی تحمل کننننننننننننننننننننننن

ولی اخه چه جورییییییییییییییی

ولی مجبوریممممم. اگه عهدمونو بشکنیم عهدمون با خدا شکسته شده. بعد این چهل روز هیچ وقت هیچ وقت اندازه یه ثاینه هم تنهات نمیذارم..

  • منصوره

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی