سهم دلم را به تو بخشیدم ...

همه سهم من از خود دلی بود که به تو دادم

آری ...

من آنچه را احساس باید کرد   

یا از نگاه دوست باید خواند

هرگز نمی پرسم

هرگز نمی پرسم که : آیا دوستم داری ؟

قلب من و چشم تو می گوید به من : آری

            " فریدون مشیری "              

و عشق...

و عشق

تنها عشق

مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد

مرا رساند

به امکان یک پرنده شدن

" سهراب سپهری "

سهراب و ما

تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفی نیست.
اما...
نفسم می گیرد،
در هوایی که نفس های تو نیست.

      

_ سهراب سپهری _

نامه ای برای تو ، همسرم..

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

به هوش بودم

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم، نه صبر ماند و نه هوشم

پ.ن: غزلیات سعدی

 

دلتنگم

دلتنگ دلتنگم 

و راه فراری نیست ازین دل تنگی ...

سوگند

مردم همیشه تو را به خدا سوگند میدهند... اما برای من ، تو آن همیشه ای که خدا را به تو سوگند میدهم...

من بی تو یک لحظه احتمال ندارم...

اما 

من بی تو حتی یک لحظه احتمال ندارم...

چشمان تو، عین الیقین من است... قطعیت نگاه تو، دین من است...

من از تو ناگزیرم...من ، بی نام ناگزیر تو 

                                میمیرم.

اگر از عشق بشه قصه نوشت

اگر از عشق بشه قصه نوشت

میشه از عشق تو گفت

میشه با ستاره های چشم تو

مغرب نو، مشرق نو بر پا کرد

میشه از گندمی های سر زلفت

یه عالم شعر نوشت

آره از عشق تو دیوونگی هم عالمیه

آره از عشق تو مردن داره

میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد

میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد

میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست تو هم راحت شد

آره از عشق تو دیوونگی هم عالمیه

آره از عشق تو مردن داره

پ.ن: آهنگ هر دوی ما از آلبوم حکایت سیاوش قمیشی