با من شریک شو
با من شریک شو
در نان هر روزه ی تنهایی ام
پرکن با حضورت
دیوارهای غیاب را
مذهب کن
پنجره ی ناموجود را
دری باش
بالای همه درها
که همیشه می توان آن را
باز گذاشت
هالینا پوشویاتوسکا
ترجمه : ایونا نویسک
- ۰ نظر
- ۲۶ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۲۱
- ۲۰۴ نمایش
با من شریک شو
در نان هر روزه ی تنهایی ام
پرکن با حضورت
دیوارهای غیاب را
مذهب کن
پنجره ی ناموجود را
دری باش
بالای همه درها
که همیشه می توان آن را
باز گذاشت
هالینا پوشویاتوسکا
ترجمه : ایونا نویسک
هر کسی اینارو ببینه با خودش فکر نکنه که من پیمانکار ساختمونی یا مهندس آرشیتکت هستم. نه والا من یک مهندس مکانیکم!
این عکسارو هم اینجا میذارم تا خاطره ای باشه برای آینده که یکزمان بهشون نگاه میکنم با خودم بگمممم اههههه یادش بخیررر چه کارهایی میکردیم !!!
اولین عکس مربوط به دیواره گچبری روی اپن هست که توسط سنگ های 5 سانتی تزئین شده.
این قاب شاید به نظر فقط یک چهار چوب میاد اما شما نمیدونید چقدر برای من خاطرات رو زنده میکنه و از چه چیزی محافظت میکنه. خدایی استحکامش بی نظیره. یکبار با همین کاشی داخلش افتاد اما خداروشکر محافظت خوبی از کاشی کرد.
این کاشی رو سال 90 از اصفهان خریدم. تکه شعر زیبایی از فریدون مشیری روش نوشته شده (شعر مهتاب)
این قاب رو هم با دست و بدون ابزار خاص درست کردم. قرار شد روش طرح و نقش بکشم که وقت نشد!
زدمش به روی دیوار اتاق
این هم یکی دیگه ازون چیزایی بود که خودم خیلی دوست داشتم درست کنم. منتهی شاید تو نظر خیلی ساده به نظر برسه اما من برای درست کردنش با چند تا ابزار ساده شروع کردم. و تماما از چوب بدون هیچ چسبی یک تیکه در آورده شده.
یک جامدادی ساده که در تاریخ 13 تیر 1391 درسش کردم. یادت میاد؟
قرار بود به تو بدمش. اما دادم به معصومه، برادرزادم.
درش کشوییه. ظاهر وباطن همینه!!!
در صورتت آرامشى بود
که مى توانستم
تمام کلماتم را
به امانت بسپارم
مورات حان مونگان
ترجمه : سیامک تقى زاده
آن هنگام که مکان زندگی مان را
به کارگاه هنری بدل میکنی
دوستت میدارم
آن هنگام که نگرانیها و زمان را
از یاد می بری
دوستت میدارم
وقتی نامهها و روزنامهها
بر سرتاسرِ خانه پخش شدهاند
دوستت میدارم
پذیرش ، آزادی میبخشد
عشق
حقیقت را در آغوش میکشد
از این رو یکدیگر را دوست میداریم
مارگوت بیکل
مترجم : یغما گلرویی