میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

درود فراوان
با سپاس و خوش آمدگویی،
در این وبنوشت من و همسرم به روایت یک دوست داشتن ساده میپردازیم. اگر بار اولی هست که اینجا تشریف میارید، میتونید از سربرگ بالای همین صفحه، "درباره ما" خلاصه ای از سرگذشت ما رو بخونید.

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۲۷ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

بغض

۳۰
مهر

یه حرفهایی هست که پُست نمیشن ...

بُغـــض میشَن....

  • محسن
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۳ مهر ۹۲ ، ۰۱:۰۷
  • ۲۰۳ نمایش
  • محسن

گاهی توی زندگی روزهایی هستند که از صبحش که بلند میشی میدونی تا آخر شبش که قراره سرتو روی بالش بذاری چه کارهایی باید کنی و چه هدف هایی رو باید دنبالشون باشی. گاهی هم برعکس برای همه پیش اومده که روزایی رو در سرگردانی به سر میبردند. اما خب تعداد این روزها محدود و گهگاهییههه . خیلی بده زندگی یک فرد ترکیب به هم پیوسته ای از همین روزها باشه. من که حرف خیلی از آدم بزرگا رو درک نمیکنم!. نمیدونم این اما و اگر ها و باید و نباید هاشون به کجا سر در میاره. بعضی موقع با خودم میگم که نه خب به حرفشون باید گوش کرد کلی تجربه و علم توی تصمیماتشون خوابیده اما از یک طرف دیگه وقتی یک سیر چند ساله رو نگاه میکنی میبینی که نه بابا اونا هم به سادگی آب خوردن اشتباه میکنن، فقط تنها تفاوت اونا اینه که از دید دیگه ای به مسئله نگاه میکنند و شاید همین نگرش خیلی مسائل رو بهتر ببینه اما دلیل بر داشتن دانش نسبت به همه چیز نیست. همه اینا تا یک حدی قابل تحمله تا زمانی که بحث دوست داشتن پیش میاد. من نمیدونم چرا باید افراد برای اثبات حرفاشون همه چیزو با هم قاطی کنند.

  • محسن

فکر تو

۱۷
مهر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۷ مهر ۹۲ ، ۰۰:۲۷
  • ۲۷۹ نمایش
  • منصوره

دختر بچه ای از برادرش پرسید:
معنی عشق چیست ؟؟

برادرش جواب داد :

عشق یعنی تو هر روز شکلات من رو ، از کوله پشتی مدرسه‌ام بر میداری ، و من هر روز بازهم شکلاتم رو همونجا میگذارم

  • محسن

از تو

۲۹
شهریور

امروز با توشروع شد

امروز در من با توشروع شد

و چه شیرین است احساسی که من دارم

 

و شیرین تر که میدانم امروز بهتر از دیروز است

به شیرینی لحظاتی که در یک قدمی تو ام

امروزم از تو شروع شد امروز شیرینی اش تازگی اش را از تو گرفت

  • محسن
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۵۰
  • ۲۰۶ نمایش
  • منصوره

امروز از صب از محسن خبری نداشتم و تو بیمارستان انتن نمیداد . بعدشم به محسن هم اسمس دادم هم زنگ زدم اما هیچ کدوم نه وصل شد نه به دستش رسید. خیلی نگرانم

خدایا خیلی نگران محسنم

محسن کجاسسسسسسسسسسسسسسسسس

چرا اسمسام بهش نمیرسه. چرا گوشیش وصل نمیشهههههههههههه

خدایا مراقب محسن باش. خواهش میکنم ازت.

چیکار کنم خدااااااااااااااااا هیچ راهی برای خبر گرفتن از محسن ندارممممممممم

فقظ گوشیشه که هیچی وصل نمیشهههههههه

خدایا مراقبش باش . تورو خداییت مراقبش باش


  • منصوره
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۱۸
  • ۱۳۱ نمایش
  • منصوره

خب محسنم رفت تهران...

من تنها شدمممممممممممممممممممممم

  • منصوره