گردباد
بار عشق تو بر دوش کشیدن سینگن است،
جان فرساست،
در زیر این کوله بار سنگین، شکسته ام،
خسته ام.
در گلویم آنچنان بغضی نشسته که هیچ گریه ای بازش نمیکند.
دروبری دری گشوده به ناکجایی نشسته ام.
- ۰ نظر
- ۱۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۴۲
- ۲۷۰ نمایش
بار عشق تو بر دوش کشیدن سینگن است،
جان فرساست،
در زیر این کوله بار سنگین، شکسته ام،
خسته ام.
در گلویم آنچنان بغضی نشسته که هیچ گریه ای بازش نمیکند.
دروبری دری گشوده به ناکجایی نشسته ام.
سلام
نتونستم بیشتر از این بنویسم امااااااااااااااااا روزت مبارک همسرم
امشب که ساعت یک بامداد روز 8 اردیبهشت سال 92 هست، محسن من سرماخورده و حالش خیلی بده. منم پیشش نیستم که ممراقبش باشم. پیشش نیستم بهش رسیدگی کنم که زودی خوب شه. امروز که حال محسن خیلی بد بود، سرش درد داشت، گلوش درد داشت، تب داشت، الهی من بمیرم برای تو، الهی هر چی درد و مریضی ه بره تو جونم نیاد سراغ نفسم.
خدایا آخه چرا، چرا پیش محسنم نباید باشم ، الانی که حالش بده بهم احتیاج داره، چرا نیستم پیششششش
محسن من؟ منصوره این همممممممممه بهت میگه مراقب خودت باش، چرا مراقب خودت نیستی ؟ چرا به حرف من گوش نمیکنی؟ چرا نفسم ؟ خب ببین من اینجا چققد نگرانتم، از دستمم هیچ کاری عملا بر نمیاد که برات انجام بدم، خب منم نگرانتم، الان خونه ای ، مامان پیشته، اما باور کن انقد نگرانم برات که حد نداره، دوس داشتم خودم پیشت بودم بهت رسیدگی میکردم،مراقبت میبودم، من قربونت برم، عزیزم، نبینم تو مریض شی
نبینم منننننن
خدایا محسنمو زودی خوب کن..
محسن من دوستت دارم عزیزم
اگه مراقب خودت نباشی ، منو خیلی نگران میکنی، توروخدا همیشه مراقب خودت باش..
و اآنجا که عشقی پایان میگرد و پایه های عشق یک زندگی فرو میریزد و روحی می میرد و از کالبد جسمش به سویی پر میکشد و میرود... آنجا، چشمان همه دوست داشتن ها مان می بارند ...
میبارند و میبارند و میبارند.
و آنجا که روحی بار دیگر در کالبدی دمیده میشود و پاک ترین موجود هستی، میگرید و با چشمانی گریان و روحی بی قرار، آغوشی را جست و جو میکند به سان مادر...
میتوان آیا تفاوت اشک با اشک و تفاوت رفتن و آمدن یک دوس داشتن را فهمید؟
قدر یک دیگر را بداینم... فاصله روزهای از شوق گریستن و از غم گریستنمان ، کمتر از یک نفس است...
با هم بمانیم، با هم مهربان باشیم ، با هم زندگی کنیم
یک نفس یعنی فاصله دوست داشتن من با تو ، کمترین فاصله ممکن.
ز عشق شمس تبریزی ز بیداری و شبخیزی
مثال ذره گردان پریشانم به جان تو
پ ن : دیوان شمس غزلیات