میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

درود فراوان
با سپاس و خوش آمدگویی،
در این وبنوشت من و همسرم به روایت یک دوست داشتن ساده میپردازیم. اگر بار اولی هست که اینجا تشریف میارید، میتونید از سربرگ بالای همین صفحه، "درباره ما" خلاصه ای از سرگذشت ما رو بخونید.

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

به روز مرگ من

شنبه, ۷ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۵۰ ب.ظ

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

 

برای من تو مَگِریْ و مگو: «دریغ! دریغ!»
به دام دیو دراُفتی دریغ آن باشد


جنازه‌ام چو ببینی مگو: «فراق! فراق!»
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد


مرا به گور سپاری مگو: «وداع! وداع!»
که گور پرده جمعیت جنان باشد


فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟


تو را غروب نماید، ولی شروق بود
لَحَد چو حبس نماید خلاص جان باشد


کدام دانه فرورفت در زمین که نرست؟
چرا به دانه انسانت این گُمان باشد؟!


کدام دَلْوْ فرورفت و پُر برون نامد؟
زِ چاهْ یوسف جان را چرا فَغان باشد؟


دهان چو بستی از این سوی، آن طرف بگشا
که های هویِ تو در جو لامکان باشد


تو را چنین بنماید که من به خاک شدم
به زیرِ پایِ من این هفت‌آسمان باشد

پ.ن : مولوی دیوان شمس غزلیات

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۹۲/۱۰/۰۷
  • ۲۰۱ نمایش
  • محسن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی