میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

درود فراوان
با سپاس و خوش آمدگویی،
در این وبنوشت من و همسرم به روایت یک دوست داشتن ساده میپردازیم. اگر بار اولی هست که اینجا تشریف میارید، میتونید از سربرگ بالای همین صفحه، "درباره ما" خلاصه ای از سرگذشت ما رو بخونید.

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۴۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

با هم که قدم می‌زدیم


حسودی‌اَش می‌شد آفتاب


نه که هیچ‌ گاه


قدم نزده بود با ماه...



یادش بخیر

قدم زدن های ما زیر آفتاب داغ

بی نهایت خاص بود و فوق العاده

قدم  زدنی بعد از یک سال!!

  • منصوره

بلند شو

۲۱
مرداد

قرار نیست تا ابد این‌جا بمانیم
این‌قدر به ابرها فکر نکن
بلندشو 
بلندشو این تختخواب را به قایق بدل کنیم
از پیراهن‌های سفید تو بادبان خوبی می‌شود درست کرد
می‌دانم دریا دور است
و ساختن قایق کار ما نیست
با این‌همه بلند شو
تا به خیالی بودن این بازی پی ببریم
عمرمان تمام شده از این‌جا رفته‌ایم
قرار نیست تا ابد این‌جا بمانیم 

رسول یونان

  • منصوره

بگو

۲۱
مرداد

به تبعید رفتن
و یا حبس شدن
در چشمان تو

چشمانی که مرا با درد
سمت عشق می بَرد

چشمانی
که در آنها می توان
آفتاب را نوشید
بگو ، چشمانت کو ؟ 

احمد عارف 
مترجم : سیامک تقی زاده

  • منصوره
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۰
  • ۳۷۳ نمایش
  • منصوره

هر دونه ی این گلبرگ ها یه عشقه.

این هم حاصل دست رنج بنده...

البته شاهکار خدا ...

در کنار یک کاکتوس عظیم الجثه ، یک دونه شبدر پیدا شد و هر روز رشد کرد و یک زیبایی فوق العاده خاص به کاکتوس من داد...

از دیدن این عکس بی نهایت لذت میبرم. چون صحنه فوق العاده ایه. 

شاهکار خداست و زحمت بنده.. البته من که زحمتی نکشیدم اما خب مراقبشون هستم..همیشه.

عاشق گل هامم و گلخونه ام و یک روزی انشالله با کمک محسنم یک گلخونه خیلی بزرگی تاسیس خواهم کرد..

محسن بهم قولشو داده...



  • منصوره

تنهایی

۱۸
مرداد

حتی برای خدا « طاقت فرسا » ترین دردها تنهائی است ،

 بی آشنا بودن است ،

گنج بودن و در ویرانه ماندن است ،

 وطن پرست بودن و در غربت بودن است .

عشق داشتن و زیبائی نیافتن است ،

 زیبا بودن و عشق نجستن است ،

نیمه بودن است ناتمام زیستن است

بی انتظار گشتن است ،

 چنگ بودن و نوازنده نداشتن است ،

نوازنده بودن و چنگ نداشتن است

 متن بودن و خواننده نداشتن است

در خلا زیستن است ،

برای هیچ کس بودن است

برای زنده بودن کسی نداشتن است

 بی ایمان بودن است

بی بند و بی پیوند و آواره بودن است

 جهت نداشتن است

دل به هیچ پیوندی نبستن است

جان به هیچ پیمانی گرم نداشتن است .

اینها درد های وحشی بود

دردهای دل های بزرگ و روح های عالی

چگونه انسان می تواند باشد و رنج نکشد ،

باشد و دردمند نباشد ؟

من به جای بی رنجی و بیدردی همیشه آرزو می کرده ام که خدا مرا به غصه ها و گرفتاری های پست و متوسط روزمره مبتلا نکند ، بکند اما روحم ، دلم ، احساسم را در سطحی که  ایندست اندازهای پست را حس کند پایین نیاورد ، چه کسانی از چاله چوله های راه رنج می برند و خسته می شوند و به ناله می آیند ؟ کسانی که می خزند بیشتر ، آنهایی که می روند کمتر ،آنها که می پرند هیچ …

___________

گفتگوهای تنهایی ص ۷۲۴


  • منصوره

می خواهی؟

۱۶
مرداد

هر حرف نام تو را
با عطر گلی می آمیزم
هر خواب گندمزاری را
با نسیم نگاهم
بر تنت می نوازم
هر آوای پرنده ای را
از موهای تو می گذرانم
هر شراب نابی را
با مستی لبهای تو
مزه مزه می کنم
صدای تو
باد را برمی گرداند
گل قشنگم
برمی گردم
پیش از آن که تو را بشناسم برمی گردم
و در ابتدا و انتهای ذهنت ورق می خورم
می خواهی قبل و بعد ذهنت را ببوسم ؟ 

عباس معروفی

  • منصوره

بودنت...

۱۶
مرداد

بودنت
زندگی را معنا می کند
لازم نیست کاری انجام دهی
سرو روان من
همین که راه می روی ساز می زنی
می گویی می شنوی می خندی
همین که دگمه هام را باز می کنی می بندی
یعنی همه چیز
لازم نیست بر عاشقی کردنت خیال ببافی
همین شرمی که با خنده ات می خیزد
پولک هایی که از چشم هات می ریزد
همین که دستت
توی دستم عرق می کند
همین شیرین زبانی هات
همین که بوی قورمه سبزی نمی دهی
یعنی همه چیز
گفته بودم ؟
گفته بودم همین که نگاه نارنجی ات
به زندگی ام می تابد
یعنی همه چیز ؟

عباس معروفی

  • منصوره

حس

۱۶
مرداد

می توانید درک کنید 
آدمی که روز و شب 
آرزوی رسیدن به کسی را دارد 
که هر روز و شب 
جلوی چشمانش است 
و نمی تواند به او دست یابد 
چه حسی دارد آن آدم ؟ 

مارگارت آتوود

  • منصوره

آغوش

۱۶
مرداد

به من ایمان بیاور
در یک لحظه میتوانم
تنها یک لحظه
خورشید را به آغوشت بیاورم 
و ماه را به اتاقت
به من ایمان بیاور
معجزه من
آغوش زنی است به طعم دریاها
چیزی که هیچ بهشتی ندارد

جمانه حداد شاعر لبنانی
مترجم : بابک شاکر

  • منصوره