میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

من از آن روز که در بند تو ام آزادم

میم مثل ما

درود فراوان
با سپاس و خوش آمدگویی،
در این وبنوشت من و همسرم به روایت یک دوست داشتن ساده میپردازیم. اگر بار اولی هست که اینجا تشریف میارید، میتونید از سربرگ بالای همین صفحه، "درباره ما" خلاصه ای از سرگذشت ما رو بخونید.

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۵۱ مطلب با موضوع «صندوقچه خاطرات» ثبت شده است

بابا و مامان

۱۱
شهریور

چقدر مادر شدن و پدر شدن خوبهه اما سختههههههههههههههههههههههههههه مخصوصا مادر شدن. که واقعا هم وحشتناکه هم لذت بخشه.. خلاصه خدایا شکرت با این عظمتت.. 

وقتی وارد بخش زنان بیمارستان میشی اصلا وقتی این بچه ها رو میبننی و مادرا رو که کنار هر تخت مادر یک تخت کوچولو هست و توی اون تخت کوچولو یه بچه ی سه کیلویی با دست و پاهای کوچولووووووو خوابیده و گاهی یه صداهای ریزه نازکی هم میشنوی، اصلا کیف میکنی....

بعضی ها اولین بچشونه و اونقدددررر باباشون ذوق داره که یه لحظه تو وقت ملاقات ه یک ساعته هم از کنار تخت مامانو بچه تکون نمیخورن و اونقدر با لذت نگاهشون میکنه که اصلا خدایی اینم کیف دارههههههههههههه.. بعضی ها هم بچه دوم یا سومشونه و حالا دوم رو میشه گفت یه ذوق دومی هم هست اما بچه سوم دیگه شاید برای بعضی ها نه همه ها، اونقدر ذوق نداشته باشه، مثه صحنه ای که امروز دیدم. خانومه خودش تنها بود و مادرش..   بچه ی سومش هم بود ولی شوهرش کنارش نبود اصلا. خب یه جوری بود این صحنه.. دوسش نداشتم ... نمیدونم به نظرم هر گرفتاری ای که باشه، حتی اگه بچه بیستم هم باشه!!! باید مرد کنار زنش باشه.. باید حامیش باشه. زن نیاز داره که شوهرشو توی هر شرایطی کنار خودش ببینه. و این صحنه رو خیلی دوس نداشتم... اما خب امیدوارم که همه این بچه ها تن سالم داشته باشن و همیشه زیر سایه پدر مادرشون باشن و پدر مادرا کیفشونو بکنن..

صحنه های امروز لذت بخش بود و با شکوه..

خدایا شکرت..


  • منصوره

این لحظه

۰۵
شهریور

به مناسبت این روز و  این ساعت:

( که خودت میدونی چی بود!!)

عاشقتممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

  • منصوره
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۰۱
  • ۲۴۹ نمایش
  • منصوره

دل تنگی همیشگی

۰۴
شهریور
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۴ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۲۰
  • ۲۴۴ نمایش
  • منصوره
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۰۸
  • ۲۸۷ نمایش
  • منصوره

سربازی

۲۶
مرداد
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۲
  • ۲۲۷ نمایش
  • منصوره
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۵ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۶
  • ۲۴۵ نمایش
  • منصوره

نزدیک به یک هفته دیر دارم این مطلبو مینویسم. خودمم تو شوک هستم. واقعا حوادثی که اتفاق افتاد رو مرور میکنم هیچ حس خوبی بهم دست نمیده. خودم یک لحظه تو اون هواپیما میذارم. اون لحظه ای که سقوط کرده. یا خودمو جای اون خلبان میذارم. جسارت های زیادی اون لحظه به نمایش گذاشته شدند. 

کی میتونست جای خلبان باشه و خودشو روی صندلی نگه داره برای اصابت به زمین. همه چیز سریعتر از اونی که فکر کنیم اتفاق افتاده. خدای من چه حکمتی داری، من تنها چیزی که میدونم از درکش واقعا عاجزم.

توی این حوادث انسان متوجه میشه هیچ چیز نیست. هیچ چیز...

  • محسن

این روزهای من

۲۴
مرداد
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۰۳
  • ۱۸۰ نمایش
  • محسن
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۰
  • ۳۷۳ نمایش
  • منصوره